اندر احوالات 18 ماهگی
سلام وهزاران درود به دوستان و همراهان همیشگی اول اینکه دلمون برای همتون کلی تنگ شده بود،دوم هم اینکه بالاخره مامانی ما دست از مشغله هاش و البته یکمم تنبلیاش برداشتو وب ما رو آپ کرد جونم براتون بگه که 16 مهر 92 من 18ماهه شدم و کلی شیطونو شیرین زبون. صبح روز 18 مهر به همراه مامانی وبابایی رفتیم واکسن 18 ماهگیمو زدیم و دیگه از شر واکسنا تا 6 سالگی راحت شدیم. تقریبا از بعد از ظهر تب، درد پا و بی تابیهام شروع شد.شبو هم به همین صورت گذروندم البته تو آغوش گرم مامانی و بابایی چون همش دوست داشتم تو بغل باشم و منو بچرخونن. ولی فرداش حسابی حالم بهتر شد و شیطونیامو از سر گرفتم این روزا کم کم جمله های م...
نویسنده :
مامانی از طرف آرتین
0:37